پناهگاه عاشق تنها

خداوندا کی به انتها میرسم

خسته شدم...

از این تنهای. شکست...

دستانم را بگیر و مرا پیش خودت ببر

دلم گرفته. خسته شدم....

نوشته شده در دو شنبه 30 دی 1392برچسب:خسته شدم,ساعت 19:35 توسط سعید| |


نوشته شده در شنبه 28 دی 1392برچسب:کاش می شد,ساعت 22:43 توسط سعید| |

نوشته شده در جمعه 27 دی 1392برچسب:این روزها سردم,ساعت 21:24 توسط سعید| |

 

چیست عشق؟ آتش به جان افروختن   

کار آتش نیست غیر از سوختن   

شمع را از ترک جان تشویش نیست    

عاشقان را فکر جان خویش نیست    

کس نبیند بی قراری های من  

نا مرادی ها و خواری های من 

حال زارم بین و کار من مپرس  

از من و از روزگارمن مپرس

  

نوشته شده در جمعه 27 دی 1392برچسب:,ساعت 16:29 توسط سعید| |

زخم هيچ وقت خوب نميشه يا جاش ميمونه يا يادش

نوشته شده در پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:زخم,ساعت 20:58 توسط سعید| |

همچو گل می سوزم از سودای دل                  آتشی در سینه دارم جای دل

عاشقی.خاص دل زار من است             شمع عشقم.سوختن کار من است

طایر غافل. اسیر دانه است                           جان سپردن.شیوه پروانه است

عمر من. روز سیاهی بیش نیست          از وجودم.اشک و آهی بیش نیست

نوشته شده در پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:اشک و آه,ساعت 14:23 توسط سعید| |

"عشق ایستادن و خیس شدن زیر باران نیست"

 عشق آن است که یکی چتر شود 

ودیگری نفهمد چرا خیس نشده  

نوشته شده در چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:معنای عشق,ساعت 22:17 توسط سعید| |

                                   ازتو تاعشق

مهربانم:تو را دوست دارم. هزاران بار بیشتر از آنچه که می پنداری.

به تو محتاجم:به دستان گرمت. به قلب پاک و مهربانت. دستانم

را بگیر و مرا به آنجا ببر که جز عشق و خوبی چیزی نمی یابی.

به آنجا که عشق معنای حقیقی دارد:نه برای یک نفر:برای همه...

مرا با خود به آنجا ببر که اهل آن هستی. که در آن مهرو صفا:

عشق و وفا جاری است. که زندگی جاریست آنجا که آسمانش

آبی است. با من بمان که با تو تاریکی های قلبم به روشنایی

صبح پیوند خواهند یافت. که با تو تمام روزهای من گرم است

و آفتابی:که شبهای من روشن است و مهتابی. 

با من بمان که با تو زمستانی ترین روز بهار است.

نوشته شده در سه شنبه 24 دی 1392برچسب:ازتو تا عشق,ساعت 20:39 توسط سعید| |

                                                     

اين روزا


اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه


درد تموم عاشقا پاي کسي نشستنه


اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه


گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه


اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه


مشكل بي ستاره ها يه عمر ستاره چيدنه


اين روزا کار گلدونا از شبنمي تر شدنه

 

آرزوي شقايقا يه شب کبوتر شدنه


اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه


جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه


اين روزا کار آدما دلهاي پاك رو بردنه


بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه


اين روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه


ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه


اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه


جرم تمومشون فقط لذت آشناييه


اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه


شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه


اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه


رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه


اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه


قلباي مثل دريامون پر از خراش و ترکه


اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه کردنه


کار چشماي آدما دل رو ديونه آردنه


اين روزاکار رويامون از پونه خونه ساختنه


نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه


اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه


رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه


اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن


مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن


اين روزا فرش کوچه ها تو حسرت يه عابره


هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره


اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه


چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه


اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه


خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه

                            

نوشته شده در دو شنبه 23 دی 1392برچسب:این روزها,ساعت 15:27 توسط سعید| |

باسلام به شما بازدید کننده ی عزیز: 

اینجانب سعید محرمی متولد1361 از استان مرکزی این افتخار رو دارمکه با طراحی ای وبلاگ درددل های تنهایی خودم رو اینجا منتشر کنم

تا شما بازدید کننده ی عزیز از دیدن این مطالب لذت ببرید.

                                                                                 باتشکرسعید محرمی
نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392برچسب:خوش آمدی,ساعت 21:28 توسط سعید| |


Power By: LoxBlog.Com