پناهگاه عاشق تنها
سوال کرد از آغاز سال تاسیسم (سعید.م)
و خواست کودکیم را بشرح بنویسم
نوشتم: از همه ی کودکی فقط مادر
کمی بخاطر من هست و غربت خیسم
به اخم گفت: که از نوجوانی ات [ با مکث ]
نوشتم: آ...ه چه آسان فریفت ابلیسم
اشاره کرد: جوانی، و تخت جمشیدِ
مرا دوباره به آتش کشید تاییسم
نه! اعتراف نکردم خودش ولی- فهمید
که من هنوز غزل خوان آن چهل گیسم
نگاه کرد به موی سفیدم و خندید
و بغض آینه درهم شکست تندیسم نوشته شده در پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:جوانی, ساعت
19:3 توسط سعید
Power By:
LoxBlog.Com |